تصور کنید قرار است فیلمی از اوپنهایمر، فردی که به پدر بمب اتم معروف است، بسازید. احتمالا بعد از خواندن زندگینامه اوپنهایمر، به مواردی جالب خواهد رسید که مصمم میشوید تا در فیلم آیندهتان نشان دهید و با آن مخاطب خودتان را تحت تاثیر قرار دهید. در آن فیلم قرار است از هیجان پروژه منهتن و رقابتش با آلمانها در ابتدا و سپس با شوروی سخن بگویید. قرار است مخاطب را با این ترفند که نکند آلمانها زودتر بمب بهدستآورند و یا نکند جاسوس شوروی اطلاعات دست اول را تحویل استالین دهد مضطرب کنید. قرار است لحظه انفجار بمب اتم در هیروشیما و ناگازاکی را نشان دهید که مخاطب را میخکوب کند. قرار است تأثیر بمبهای اتمی را بر رفتار و ذهن مردم مخصوصاً دانشمندان پروژه منهتن نشان دهید. قرار است لحظه هایی از زندگی شخصی اوپنهایمر را هم نشان دهید چرا که هم دو فرزند دارد، هم زن دارد و هم معشوقه اش خودکشی کرده. یقین دارید درام فیلمتان باب میل همه میشود. تازه قرار است از اتفاقاتی که بعد از جنگ بر اوپنهایمر گذشت هم در فیلم بگذارید، از طرد شدن او، از تاثیر بمب بر روح و روان زندگی روزمرهاش و سقوط لحظه به لحظهاش. می بیند...